English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1168 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
throw a monkey wrench into <idiom> U آرام آرام متوقف کردن چیزی
he must have gone U باید رفته باشد
She must be at least 40. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
There must be a catch(trick)in it. U باید حقه ای درکار باشد
today of all days U از همه روزها امروز [باید باشد]
How can you ask? U این باید واضح باشد برای تو
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . U کلکی درکار باید باشد ( هست )
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
work into <idiom> U آرام آرام مجبور شدن
initialling U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialled U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initials U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialing U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialed U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initial U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
double coincidence of wants U نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
rates U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rate U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
idealism U روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
dongle U مدار کد گذاری شده یا قطعهای که پیش از اجرای نرم افزاری حق کپی باید در سیستم باشد
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. U زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
large model U مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
floating U غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
M out of N code U هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
even-tempered U آرام
restrained U آرام
laid-back U آرام
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
blue in the face <idiom> U آرام گرفتن
downers U آرام بخش
go-slow U آرام کارکردنکارگرانبهنشانهاعتراض
downer U آرام بخش
mild-mannered U آرام ومودب
Relax! U آرام باش!
hushed U آرام وصلحآمیز
Be quiet ! U آرام باش !
simmer down <idiom> U آرام شدن
tone down <idiom> U آرام ساختن
acquiesce آرام کردن
He is calm and composed. U آرام وخونسرد است
to keep one's feet on the ground <idiom> U آرام و استوار ماندن
To simmer down . U آرام شدن (پس از خشم وعصبانیت )
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
a quiet backwater U محل آرام و عقب افتاده
tie up <idiom> U آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
The evening was very pleasant, albeit a little quiet. U شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
dormant U ساکت
soundless U ساکت
whist U ساکت
cut it out <idiom> U ساکت شو
lown U ساکت
tace U ساکت
tacet U ساکت
shush U ساکت
sh U ساکت
at pause U ساکت
acquiescent U ساکت
sockets U ساکت
quieter U ساکت تر
serene U ساکت
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
pipe down ! <idiom> U ساکت باش!
quietened U ساکت کردن
quieten U ساکت کردن
conciliating U ساکت کردن
to put down U ساکت کردن
quietening U ساکت کردن
quietens U ساکت کردن
calms U ساکت ساکن
Keep your trap shut! U ساکت باش !
calmest U ساکت ساکن
calmer U ساکت ساکن
talk down U ساکت کردن
mums U ساکت بودن
quiet U ساکت کردن
the sea was lulled U دریا ساکت شد
imperturbable U خونسرد ساکت
quietest U ساکت کردن
conciliates U ساکت کردن
calming U ساکت ساکن
calmed U ساکت ساکن
mum U ساکت بودن
to lie dormant U ساکت بودن
conciliated U ساکت کردن
conciliate U ساکت کردن
shush U ساکت کردن
h! U ساکت باش
silent U ساکت بیصدا
assuasive U ساکت کننده
mutely U بطور ساکت
hush U ساکت ارام
lulls U ساکت شدن
lulled U ساکت شدن
lull U ساکت شدن
silencing U ساکت کردن
keep still U ساکت باش
Quiet!silence! U خاموش ( ساکت ) !
he stood still U ساکت ایستاد
keep quiet <idiom> U ساکت ماندن
dead spot U منطقه ساکت
still U خاموش ساکت
stiller U خاموش ساکت
input socket ساکت ورودی
stillest U خاموش ساکت
stills U خاموش ساکت
lulling U ساکت شدن
silences U ساکت کردن
silenced U ساکت کردن
Hush up! <idiom> U ساکت باش!
Be quiet!Hold your tongue! <idiom> U ساکت باش!
Silence! <idiom> U ساکت باش!
whist U ساکت کردن
whish U ساکت باش
tace U ساکت باش
tacet U ساکت باش
calm U ساکت ساکن
Hush! <idiom> U ساکت باش!
Keep quiet! <idiom> U ساکت باش!
Dry up! U ساکت باش!
Shush! <idiom> U ساکت باش!
Stop talking! <idiom> U ساکت باش!
silence U ساکت کردن
silencers U فرونشاننده ساکت کننده
silencer U فرونشاننده ساکت کننده
to hush up U ساکت نگاه داشتن
mome U ادم ساکت وگیج
unsettled U ساکت نشده فروننشسته
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
save one's breath <idiom> U به صرفت است که ساکت باشی
appeased U ساکت کردن تسکین دادن
appease U ساکت کردن تسکین دادن
still U ساکت کردن خاموش شدن
stiller U ساکت کردن خاموش شدن
stillest U ساکت کردن خاموش شدن
stills U ساکت کردن خاموش شدن
appeasing U ساکت کردن تسکین دادن
Do you have anything quieter? U آیا چیزی ساکت تر دارید؟
stanch U خاموش کردن ساکت شدن
appeases U ساکت کردن تسکین دادن
to hold one's tongue U ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
pipe down U راحت باش دادن ساکت شدن
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
Be quiet, will you! U ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? U حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
He is restless. He cant keep stI'll. U آرام نمی گیرد (یک جابد نمی شود )
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
Easy does it . U یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
At a leisrely pace. U خوش خوشک ( آرام سلانه سلانه )
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
there is a rule that... U که باید.....
must U باید
shall U باید
the f. of a table U باید
maun U باید
outh U باید
in due f. U باید
to have to U باید
ought U باید
should U باید
it is necessary to go U باید رفت
one must go U باید رفت
i ought to go U باید بروم
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com